حدادعادل هم متوجه نشد عکاس آنجلسه عماد مغنیه است!
همه میخواستند با سیدحسن عکس بگیرند. حاجعماد میرفت دوربین را میگرفت و عکس میانداخت. حتی دکتر حداد عادل هم در آنزمان نفهمید که اینشخص عماد مغنیه است.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: عماد فائز مغنیه فرمانده افسانهای مقاومت اسلامی، از چهرههای ردهبالای حزبالله لبنان است که چندروز پیش (۱۲ فوریه) سالگرد شهادتش را پشت سر گذاشتیم؛ مردی که طی سالهای منتهی به شهادتش به ایننظریه رسیده بود که اسرائیل بهمرور و خودبهخود ساقط خواهد شد چون دیگر نمیتواند نقشی را که ایالات متحده و دولتهای غربی انتظار دارند عملی کند.
اسطوره عماد مغنیه بهقدری بزرگ بوده و هست که برخی چهرههای خودی و غیرخودی نمیتوانستند باور کنند چنینشخصی وجود دارد. مگنوس رانستراپ کارشناس مسائل حزبالله در دانشکده دفاع ملی سوئد در استکلهم میگوید «بعضی اوقات از خودم میپرسیدم اصلا مغنیه یک انسان واقعی است یا ساخته خیال؟ اما دستگاه اطلاعاتیای که من با آن تماس داشتم مطمئن بود چنینشخصی وجود دارد!»
عماد مغنیه طبق روایت دوستان و همرزمانش، دنبال آدمهای صبور و باحوصله بود. چون میدانست دشمن با حوصله کار میکند. هیچوقت هم دشمن را دست کم نگرفت و معتقد بود «دشمن میداند هرکدام از ما ممکن است سهوا اشتباه کنیم و دقیقا هم منتظر همانلحظه اشتباه سهوی است.»
ناشناختهبودن به مغنیه امکان مانور گسترده میداد و میتوانست وارد اماکن مختلف، جشنها، هتلها، تظاهراتها و نشستها شود و از تاکسی استفاده کند. او همیشه یک تپانچه در کیف قهوهای خود داشت. حاجرضوان با وجود رتبه بالایی که در سازمان مقاومت علیه صهیونیسم داشت، حتی برای افراد نزدیک به خود مبهم بود و به هیچعنوان از موفقیتهای امنیتی و نظامیاش حرف نمیزد. این، یکی از ویژگیهای شخصیتی او بود و از حضور رسانهای و در چشمبودن تنفر داشت. یکی از روایتهای موجود دیگر درباره اینفرمانده اسطورهای، از اینقرار است که وقتی به ایران میآمد به شهر قم مشرف میشد و به دیدار علمای اینشهر ازجمله آیتالله العظمی محمدتقی بهجت میرفت.
حاجرضوان، از زمانی که وارد فعالیتهای جبهه مقاومت شد تحت تعقیب بود و پس از ۲۵ سال پیگرد اسرائیلیها و آمریکاییها در نهایت به شهادت رسید.
با وجود جذابیتهایی که عماد مغنیه و تاریخ مبارزاتش علیه اسرائیل و آمریکا دارد، منابع مکتوب بسیار کمی درباره ایناسطوره وجود دارد که یکی از علل آن را باید در کمکاری خودیها و علت دیگر را باید در جریان نفوذ دانست. بههرحال یکی از معدود کتابها و منابع مکتوبی که قهرمانی چون عماد مغنیه را به مسلمانان و مبارزان ضدسلطه صهیونیسم بینالملل معرفی میکنند، کتاب «فرمانده در سایه» است که با گردآوری و ترجمه وحید خضاب شکل گرفته و توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسیده است. بودن در ایام شهادت حاجرضوان بهانه خوبی برای مرور کتاب مورد اشاره است.
شبکه CBS در اولین سالگرد ترور مغنیه گزارشی پخش کرد که میگفت بنا بود طی عملیاتی با حضور ۴ هزار سرباز، مغنیه در خلیج فارس دستگیر شود. به گفته جان گرت از فرماندهان نیروی دریایی آمریکا ۴ کشتی جنگی و ۴ هزار دریادار آمریکایی، نیروی زمینی و دریایی و هوایی و همینطور یکزرادخانه کامل نظامی برای اجرای اینعملیات آماده شده بودند. بیل مکسوین یکی از تکتیراندازان نیروی دریایی آمریکا هم در آن گزارش گفت چهار تیم تکتیرانداز مجهز در یکی از کشتی حضور داشتهاند. یکسری تکتیرانداز هم داخل بالگردها. طبق روایت ایننظامی آمریکایی در گزارش CBS «در شب ۲۴ جولای متوجه شدیم تنها چندساعت با رسیدن به هدفمان فاصله داریم. شبیه سگهای بستهشده بودیم که انتظار بازشدن را میکشند.» (صفحه ۱۴۲) اما اینعملیات به دلیل اینکه حضور مغنیه در کشتی مورد نظر تایید نشد، لغو شد.
مرور زندگی و مبارزات او، ما را با ایننکته بسیار مهم روبرو میکند که حاجرضوان هم مانند حاجقاسم سلیمانی چه خوندل و خساراتی را به استعمارگران آمریکایی و اسرائیلی تحمیل کرده است! عماد مغنیه با فرماندهیِ در سایه خود باعث شد اسرائیل ابتدا از جنوب لبنان عقبنشینی کند، سپس از باریکه غزه عقبنشینی کند و بعد، در جنگ ۳۳ روزه از حزبالله شکست سنگینی بخورد. اینفرمانده افسانهای بهتنهایی چند توافق کتبی و شفاهی را که موید عقبنشینی صهیونیستها از مواضع جغرافیایی در لبنان و فلسطین بودند، به آنها تحمیل کرد. ضمن اینکه در طول عمر مبارزاتی خود، حتی یکلحظه فلسطینیها را فراموش نکرد.
در ادامه به مرور زندگی و کارنامه اینفرمانده بزرگ جبهه مقاومت اسلامی براساس کتاب «فرمانده در سایه» میپردازیم؛
* از تولد تا شروع همکاری با عرفات و ورود به خاک فلسطین
عماد مغنیه متولد ۱۹۶۲ است و کنار بچههای آواره فلسطینی که در لبنان زندگی میکردند بزرگ شد. بهگفته نزدیکانش، او از همانکودکی میخواست برای فلسطین کاری کند. در سالهای پس از کودکی، امام موسی صدر الهامبخش او بود و مغنیه نوجوان افکار انقلابی او را به جان پذیرفت. ذهنیت عماد نوجوان در مسجد شکل گرفت و داستان کربلا اثری عمیق در جان او گذاشت. مغنیه در ۱۲ سالگی اولیندوره آموزش نظامی خود را در اردوگاه نظامی فتح در منطقه الدامور گذراند.
طی روزهای جنگ داخلی لبنان، عماد ۱۳ ساله توانست با چپیها همنشین و با گروههای مختلف آنها و افکار متنوعشان آشنا شود. او در آنبرهه اولین هسته نظامیاش را با عنوان «هسته محله» تاسیس و رفقای خود را در آن جمع، سازماندهی و مسلح کرد. دوستان آندورهاش میگویند ذاتا فرمانده بود، سر نترسی داشت و نه از جنگ میترسید نه از مرگ. شبها را به مطالعه کتابهای نظامی درباره ارتشهای عربی و ارتشهای جهان و همچنین تماشای فیلمهایی با موضوعات امنیتی و اطلاعاتی میگذراند.
عماد مغنیه در ۱۷ سالگی در جلسات درس آیتالله سیدمحمدحسین فضلالله، شرکت میکرد. پس از ترور ناکام آیتالله فضلالله در سال ۱۹۷۹ عماد و دوستانش یکتیم حفاظتی برای فضلالله تشکیل دادند. در همانسال بود که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد و عماد توانست دوبار با امام خمینی (ره) دیدار کند. بار اول مربوط به همراهیاش با فضلالله برای حضور در کنفرانس روز مستضعفین در تهران بود و دیدار دوم هم طی روزهای تشکیل حزبالله انجام شد.
پیش از وقوع انقلاب ایران و زمانی که زمزمههایی درباره آن به گوش میرسید، محافل شیعه لبنان به دو گروه تقسیم شده بودند؛ برخی طرفدار انقلاب بودند و میگفتند باید از نظر نظامی برای پیروزی آماده شد. اما گروه دیگر، نظری غیر از اینداشتند. مغنیه که به دیدگاه اول گرایش داشت، شروع به آموزش تعدادی از نیروهای کمیتههای اسلامی با نام گروه صف کرده بود. او پس از پیروزی انقلاب با وجود اینکه هنوز عضو فتح بود، دیگر وابسته به گروههای اسلامگرا محسوب میشد. به همیندلیل تبدیل به پناهگاه جوانانی شد که متدین بودند و میخواستند با اسرائیل مبارزه کنند.
* شروع همکاری با فتح و تشکیل ارتباط ناگسستنی با مقاومت فلسطینیها
با استفاده از همین فرصت، عماد کسانی را به تلآویو فرستاد و به آنها ماموریت داد تا از شهر تصویربرداری کنند. برخی از کسانی که آنروزها همکاری نزدیکی با عماد داشتهاند میگویند این تصاویر تا همین امروز هم حفظ شده و موجود است. در حد فاصل سالهای ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۷، مغنیه و یارانش به صورت سلسلهوار چندین عملیات اجرا کردند. همین باعث شد که او تبدیل به فرد تحت تعقیب شماره ۱ دشمن شودمغنیه در ۱۵ سالگی در مقر سازمان فتح، با ابوالحسن خضر سلامه (شهید علی دیب) آشنا شد و بهواسطه اینآشنایی، در ۱۶ سالگی به گروه ۱۷ (گروه ویژه فتح) ملحق شد. ایندو تصمیم به تاسیس ساختار نظامی یکپارچهای گرفتند که بعدها «مقاومت اسلامی» نام گرفت. از اینجا بود که عماد مغنیه ایمان آورد اگر جامعهای نباشد که مقاومت را زیر پر و بال خود بگیرد، اصلا مقاومتی وجود نخواهد داشت. او سازمان فتح را به ایندلیل انتخاب کرد چون اینسازمان از ایدئولوژی خاصی تبعیت نمیکرد و تلاش نداشت ایدئولوژی خود به اعضا تحمیل کند. تنها چیزی که از اعضایش میخواست این بود که با اسرائیل مبارزه کنند. عرفات رهبر فتح هم پس از مدتی عماد را به خود نزدیک کرد و بارها با او دیدار داشت. او به نزدیکانش میگفت هوای او را داشته باشند «چون بچه آتیهداری است.» پس از شروع همکاری با خلیل الوزیر (ابوجهاد) که نفر دوم سازمان بود و مسئولیت انجام عملیاتهای فتح داخل خاک فلسطین را داشت، عماد وارد خاک فلسطین شد.
«در هماندوران که مغنیه درگیر نبرد نظامی با اشغالگران بود، چندتیم اطلاعاتی را به داخل خاک فلسطین فرستاد. آنروزها اسرائیل در راستای سیاستی که «دیوار نیکی» خوانده میشد، به ساکنین جنوب لبنان اجازه داده بود برای کار به اراضی ۱۹۴۸ بروند. با استفاده از همین فرصت، عماد کسانی را به تلآویو فرستاد و به آنها ماموریت داد تا از شهر تصویربرداری کنند. برخی از کسانی که آنروزها همکاری نزدیکی با عماد داشتهاند میگویند این تصاویر تا همین امروز هم حفظ شده و موجود است. در حد فاصل سالهای ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۷، مغنیه و یارانش به صورت سلسلهوار چندین عملیات اجرا کردند. همین باعث شد که او تبدیل به فرد تحت تعقیب شماره ۱ دشمن شود. در همین برهه او بین بیروت و دمشق و تهران در رفت و آمد بود. گاهی چندماه غیبش میزد بدون اینکه کسی بداند کجاست و وقتی برمیگشت طوری ظاهر میشد که هیچکس او را نمیشناخت. عماد سیاست ناشناسماندن نه مخفیشدن را در پیش گرفته بود. همین سیاست بود که او را ۲۵ سال از چشم دستگاههای اطلاعاتی به دور نگاه داشت در حالیکه در همانسالها یکی از موفقترین تجارب مقاومت در برابر دشمن را پیش میبرد.» (صفحه ۹۸)
* اسرائیل نگذاشت پای ابوجهاد و ابوایاد به ایران برسد
پس از بروز اختلاف بین ابوجهاد و عرفات در سازمان فتح، سلامه راهی تونس شد و در دیدار با عرفات پیشنهاد کرد مذاکرات صلح با اسرائیل را متوقف کرده و به تهران سفر کند. همانجا هم اعلام کند نبرد مسلحانه علیه صهیونیستها را ادامه میدهد. اما عرفات گفت اگر اینکار را بکند کشورهای عربی او را خواهند کشت. در همانروزها عماد مغنیه بودجه برخی از عملیاتهای ابوجهاد را از تهران تامین میکرد و با او وارد مذاکره شده بود تا راهی ایران شود و از آنجا فرماندهی فعالیتهای مربوط به داخل خاک فلسطین را فرماندهی کند. ابوجهاد ابتدا مردد بود اما در نهایت پیشنهاد را پذیرفت. با اینوجود، یکهفته پس از عملیات تاسیسات هستهای دیمونا، در تونس ترور شد و اسرائیل اجازه نداد پایش به ایران برسد.
در ادامه مغنیه با مسئول امنیت مرکزی فتح یعنی صلاح خلف (ابوایاد) تماس گرفت و از او خواست به ایران رفته و ادامه نبرد مسلحانه علیه اسرائیل را اعلام کند. ابوایاد با پیشنهاد مغنیه موافق بود اما او هم پیش از آنکه پایش به ایران برسد، سال ۱۹۹۱ در تونس ترور شد. در ادامه یکی از فرماندهان سابق فتح سعی کرد عرفات را به بهبود روابط با ایران و حزبالله ترغیب کند اما عرفات گفت در صورت انجام چنین کاری کشورهای عربی دیگر به او پول نمیدهند. در عین حال اعلام آمادگی کرد روابطش را با حزبالله بهبود دهد. بعد هم با لهجه مصری گفت «به ایرانیها بگویید من فقط یکنفر به اسم عماد مغنیه را میخواهم که با من در ارتباط باشد.»
خلیل الوزیر (ابوجهاد) مرد شماره ۲ سازمان فتح در حلقه مبارزان
* تعامل و همکاری مغنیه با عرفات در عین وجود تفاوتها
مغنیه با تلاشهای عرفات برای انعقاد توافق اسلو مخالف بود. اما عکس ایران، حزبالله و ائتلاف گروههای فلسطینی، ارتباطش را با او قطع نکرد. چون باور داشت باید با عرفات تعامل کرد. به اینترتیب شروع به برقراری تماس با سران فتح در تونس و فرمانده فتح در داخل خاک فلسطین کرد. از شهید سلامه هم خواست از فتح بیرون بیاید و به حزبالله ملحق شود. سلامه هم از اینپیشنهاد استقبال کرد و همراه مغنیه در حزبالله مشغول به تلاش و کنترل پیامدهای توافق اسلو شد. در ادامه همیناتفاقات، برخی از سران حزبالله، عرفات را مزدور دانستند و معتقد بودند نباید با او همکاری کرد. اما مغنیه میگفت درست است عرفات بهشدت اهل مانور سیاسی است ولی نمیتوان در ملیبودنش تردید کرد.
در نهایت گزینه عدم همکاری سازمانی حزبالله با فتح به تصویب رسید. با اینوجود مغنیه باز هم ارتباط خود را با عرفات قطع نکرد. به اینترتیب با استفاده از موافقت عرفات، از سال ۱۹۹۸ شروع به ارسال سلاح از لبنان به داخل خاک فلسطین کرد که اینعملیاتهای انتقال سلاح تا سال ۲۰۰۰ گستردهتر شدند.
* وقتی عرفات متحول شد/بگو اسلو تمام شده، سلاح بفرستید!
روز ۱۷ آگوست ۱۹۹۹ (۲۶ مرداد ۱۳۷۸) خضر سلامه ی سازمان فتح یا همان ابوحسن سلامه حزبالله، توسط اسرائیل ترور شد. ایناتفاق در انفجاری شدید در شهر صیدا در جنوب لبنان رخ داد. پس از آزادسازی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ عرفات به ایننتیجه رسید که دستیابی به راهحل مسالمتآمیز با اسرائیلیها محال است. به همیندلیل به فکر راهاندازی یکانتفاضه مردمی گسترده افتاد. به گفته نزدیکان عرفات، آزادسازی جنوب لبنان روی او تاثیر زیادی گذاشت. به همیندلیل برای احمد جبریل افسر نیروی هوایی سوریه، مؤسس و رهبر جبهه خلق برای آزادی فلسطین پیامی با اینمتن فرستاد: «اسلو تمام شده. سلاح میخواهیم!» سپس با مقاومت اسلامی لبنان تماس گرفت و خواست بر حجم سلاحهایی که بهصورت مخفی داخل خاک فلسطین میفرستند، اضافه کنند. سال ۱۹۸۷ هم که انتفاضه اول فلسطین شکل گرفت، مغنیه به مستحکمتر کردن روابط با مقاومت فلسطین پرداخت. او هرچه فلسطینیها لازم داشتند در اختیارشان میگذاشت و آموزششان میداد.
به گفته نزدیکان عرفات، آزادسازی جنوب لبنان روی او تاثیر زیادی گذاشت. به همیندلیل برای احمد جبریل افسر نیروی هوایی سوریه، مؤسس و رهبر جبهه خلق برای آزادی فلسطین پیامی با اینمتن فرستاد: «اسلو تمام شده. سلاح میخواهیم!»با آغاز انتفاضه دوم فلسطین، مغنیه از سران مقاومت خواست همه امکاناتشان را در اختیار فلسطینیها قرار دهند و تاکید کرد «فلسطینیها نباید احساس کنند تنها رها شدهاند. عربها ملت فلسطین را رها کردهاند پس ما باید با هرچه داریم کنارشان بایستیم!» او آرشیو سرودهای انقلابی فلسطین را باز کرده و شخصا در بازسازی آنها و انتخاب تصاویر برای ساخت کلیپهای تصویری مشارکت کرد. حتی در همخوانی یکی از سرودها هم شرکت کرد. در آنروزها همچنین فلاپیدیسکهایی توسط نیروهای حزبالله به فلسطینیهای داخل مناطق اشغالی میرسید که در آنها جزئیات ساخت بمب توضیح داده شده و در کنارشان چاشنیهایی هم که در لبنان ساخته میشدند، به دست فلسطینیها میرسید. همه اینکمکها با دستور و هماهنگی عماد مغنیه سازماندهی میشدند. عرفات هم برخی از افسرانش را از راهالله و لبنان نزد مغنیه فرستاد تا بهطور مستقیم با او کار کنند.
* تحول بزرگ مغنیه در مبارزات ضداسرائیلی/نیروهای شهادتطلب غوغا میکنند
ژوئن ۱۹۸۲ که بیروت به تصرف نظامیان اسرائیلی در آمد، عماد مغنیه همراه با آیتالله فضلالله در ایران بود و مشغول تهیه و تدارک و شکلدادن روابط حزبالله با نیروهای انقلابی ایران بود. اما به محض شنیدن خبر حمله اسرائیل، به بیروت بازگشت. او در جریان درگیریهای منطقه الغبیری از ناحیه پا زخمی و مدت کوتاهی بستری شد. سپس یکسلسلهعملیات علیه صهیونیستها را کلید زد.
همانطور که اشاره شد، با وجود اینکه مغنیه سال ۱۹۸۱ بهصورت سازمانی از گروههای فلسطینی جدا شده بود، اما بهطور کامل از آنها نبریده بود و یکسری عملیات را فرماندهی کرد که بهطور مشترک توسط رزمندگان لبنانی، فلسطینی و گروههایی از مقاومت اسلامی انجام شدند. در کنار اینعملیات، او تعداد زیادی از گروههای مقاومت ملی لبنان و گروههای مقاومت فلسطین را مسلح کرد و امکانات لجستیکیشان را تامین کرد.
تحول بزرگی که سال ۱۹۸۲ در مبارزات ضد اسرائیلی رخ داد، این بود که مغنیه آغاز عملیاتهای شهادتطلبانه را کلید زد که اولینشان توسط احمد جعفر قصیر در ۱۱ نوامبر ۱۹۸۲ (۲۰ آبان ۱۳۶۱) علیه مقر حاکم نظامی اسرائیل در شهر صور انجام شد. طی اینعملیات ۱۴۱ سرباز و افسر صهیونیست کشته شدند. گرچه حزبالله بسیار حسابشده از عملیاتهای شهادتطلبانه علیه اسرائیل استفاده میکرد و عملیاتهایی را که امکان اجرای آنها به شکل دیگری وجود داشت، بهصورت شهادتطلبانه انجام نمیداد، اما ماموریتهای مورد اشاره، بهخاطر اثرگذاری عمیق و ضربه به مراکز حساس صهیونیستها، نقشی جدی در شکست سال ۲۰۰۰ اسرائیل در لبنان و در نهایت عقبنشینی بیقید و شرط از اینکشور داشتند.
طراحی عملیات شهادتطلبانه احمد قصیر و تهیه وسایلش توسط عماد مغنیه انجام شد و خودش نیز بر اجرای آن نظارت کرد. او جزئیات عملیات را پیگیری و خود از آن فیلمبرداری کرد تا روزی بهعنوان سند به کار آید. اینکارها را هم در ۲۰ سالگی انجام داد.
اکتبر ۱۹۸۳ دولت آمریکا مغنیه را بهعنوان متهم انفجار سفارت آمریکا در بیروت، مقر چتربازان فرانسوی و انفجار پایگاه نیروهای پیاده دریایی آمریکا در بیروت معرفی کرد و FBI جایزهای ۲۵ میلیوندلاری برای دستگیریاش تعیین کرد.
احمد جعفر قصیر اولین نیروی شهادتطلب حزبالله که مقر حاکم اسرائیلی صور را منهدم کرد و ۱۴۱ صهیونیست را کشت
* شهادت اولینبرادر مغنیه
۱۶ ژوئن سال ۱۹۸۴ (۲۶ خرداد ۱۳۶۳) زمانی که عماد مغنیه ۲۲ ساله بود، برادر کوچکترش جهاد در حمله توپخانهای اسرائیل به منزل آیتالله فضلالله در ضاحیه جنوبی بیروت به شهادت رسید. عماد معمولا ماموریت انتقال مخفیانه سلاح و مهمات به جنوب را به جهاد میسپرد. او در مراسم تشییع پیکر اینبرادرش شرکت کرد اما چندسال بعد وقتی برادر دیگرش فواد ترور شد، بهعلت اطلاع از تعقیب صهیونیستها و ماموران موساد در مراسم شرکت نکرد.
* حاجرضوان از صحنه علنی خارج میشود
اوایل سال ۱۹۸۵ که حزبالله نامه سرگشاده به مستضعفین را بهعنوان مرامنامه خود منتشر و اعلام موجودیت کرد، مغنیه از صحنه علنی خارج شد و بهاصطلاح غیبش زد. پس از آن عملیاتهای پی در پی مقاومت باعث شد صهیونیستها در آگوست همانسال از همه مناطق لبنان به مرز عقبنشینی کنند.
بین سال ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۷ که عماد مغنیه بین ۲۴ تا ۲۵ سالگی بود، نظریه بیسابقه یورش به پایگاههای اشغالگرانی را مطرح کرد که روی ارتفاعات قرار داشتند. رزمندگان مقاومت با طرح او در ۱۷ فوریه ۱۹۸۶ موفق شدند دو نظامی اسرائیل را اسیر کنند. مغنیه که میدانست فعالیتهای رسانهای اهمیت زیادی دارند، از این دو نظامی اسیر فیلمبرداری کرد تا بتواند در زمان مناسب از آن استفاده کند.
سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۸۹ هم که مغنیه بین ۲۶ تا ۲۷ سالگی قرار داشت، شیوه مقابله به مثل را علیه اسرائیلیها به کار گرفت. سال ۱۹۸۹ با امضای توافقنامه طائف، جنگ داخلی لبنان به پایان رسید و حزبالله وارد عرصه سیاسی لبنان شد و بهعنوان یکحزب سیاسی مشغول فعالیت شد.
* آغاز باران کاتیوشاهای مقاومت بر سر صهیونیستها
عماد مغنیه ۳۰ ساله بود که سیدعباس موسوی دبیرکل حزبالله در سال ۱۹۹۲ ترور شد. پاسخ او به ترور موسوی براساس همانرویه مقابله به مثل مشخص بود؛ رگبار کاتیوشا بهسمت اسرائیل. با انجام اینانتقام و چندعملیات ویژه دیگر اسرائیل از کفرا و یاطر عقبنشینی کرد. وقتی هم اسرائیل اقدام به بمباران مناطق غیرنظامی و روستاهای لبنان کرد، حزبالله اعلام کرد اینحملات را با مقابله به مثل پاسخ میدهد و از آنروز به بعد، مراکز تجمع صهیونیستها و شهرکهای اسرائیلینشین تبدیل به هدف مشروع کاتیوشاهای مقاومت شدند. مغنیه در اینروزها همچنان به هماهنگی و کمک به فلسطینیها میپرداخت. چون معتقد بود وقتی دشمن واحد است، اسلحه هم باید واحد باشد.
اسراییل در حمله مجددش به لبنان که سال ۱۹۹۳ انجام شد (جنگ ۷ روزه یا به قول اسرائیلیها عملیات تسویهحساب) ۱۱۲۴ حمله هوایی انجام داد و ۲۸ هزار گلوله توپ بهسمت لبنان شلیک کرد. مغنیه آنروزها مسئولیت بخش امنیتی حزبالله را به عهده داشت و طبق معادلاتی که طراحی کرد، در تقابل با اینحمله اسرائیل، باران کاتیوشا روی سر صهیونیستها نازل شد. به اینترتیب یکتفاهم شفاهی به صهیونیستها تحمیل شد که به موجب آن ناچار به عقبنشینی شدند. اینتفاهم معروف به «تفاهم کاتیوشا» شد. حاج رضوان در اینمقطع ۳۱ ساله بود.
* ۱۹۹۴؛ آغاز جنگ رسانهای آمریکا و اسرائیل علیه مغنیه
سال ۱۹۹۴ اسرائیل و آمریکا جنگ غیرعلنی و رسانهای خود را علیه عماد مغنیه آغاز و دائم در رسانههای خود اخبار و گزارشهایی از او منتشر و اتهامات جدیدی وارد کردند. همانسال یعنی زمانی که مغنیه ۳۲ ساله بود، موساد موفق به ترور فواد برادر وسطی خانواده مغنیه شد. مغنیه پس از اینحادثه تحقیق درباره ترور را شروع و مجری ترور را پیدا کرد. مجری ترور کسی بود که سالها پیش وقتی عماد تازه وارد فتح شده بود با او همکاری میکرد و بهدست انتقام حزبالله از بین برداشته شد.
در اینجنگ که ۱۶ روز طول کشید، تنها ۱۴ نفر از نیروهای حزبالله شهید شدند. صهیونیستها اینبار متنی را بهصورت مکتوب امضا کردند و تضمین دادند در صورت عدم شلیک کاتیوشاهای حزبالله به شهرکهای صهیونیستنشین، ارتش اسرائیل هم به غیرنظامیان لبنان حمله نکنداسرائیل سال ۱۹۹۶ دومینجنگ مستقیم خود را علیه حزبالله شروع کرد که صهیونیستها به آن، عملیات خوشههای خشم میگویند و بعدها نام «تجاوز آپریل» را به خود گرفت. باران کاتیوشاهای حزبالله اینبار هم باعث تحمیل یکتفاهم به اسرائیل شد که به تفاهم آپریل ۱۹۹۶ معروف است. در اینجنگ که ۱۶ روز طول کشید، تنها ۱۴ نفر از نیروهای حزبالله شهید شدند. صهیونیستها اینبار متنی را بهصورت مکتوب امضا کردند و تضمین دادند در صورت عدم شلیک کاتیوشاهای حزبالله به شهرکهای صهیونیستنشین، ارتش اسرائیل هم به غیرنظامیان لبنان حمله نکند. اسرائیل با امضای اینتفاهم عقبنشینی کرد و به موضع پیشین خود بازگشت.
پس از اینپیروزی، مغنیه و یارانش در جاده سُجُد به الریحان کمینی سر راه یکگشتی اسرائیلی گذاشتند که در جریان اینکمین، ۵ نظامی اسرائیلی متشکل از ۳ افسر کشته شدند. عملیات بعدی هم انفجار ۲ بمب در شهرستان مرجعیون بود که ۴ نظامی اسرائیلی ازجمله ۳ افسر در آن کشته شدند.
* ضربات پیدرپی مغنیه بر پیکر صهیونیسم و تشکیل گردانهای لبنانی مقاومت
عماد مغنیه ۳۵ ساله بود که عملیات انصاریه را در ۶ سپتامبر ۱۹۹۷ (۱۵ شهریور ۱۳۷۶) سامان داد و درخلال آن، نیروهای حزبالله برای کماندوهای اسرائیلی کمین گذاشته و خسارت سنگینی به نیروهای امنیتی دشمن وارد کرده و ضمن لغوکردن عملیات آنها، تقریبا تمام اسرائیلیهای حاضر در آنماموریت امنیتی را کشتند. با دستور مغنیه از اینپیروزی هم تصویربرداری شد. دستاورد دیگر حاجرضوان در آنسنوسال این بود که در سوم نوامبر (۱۲ آبان) گردانهای لبنانی مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل متشکل از همه ادیان و مذاهب لبنان، اعلام موجودیت کرد.
حاجرضوان به ۳۷ سالگی رسیده بود که تحلیلگران اسرائیلی دربارهاش گفتند ابتکارات اینشخص هیجانانگیز اند! مغنیه خود میگفت ما پیروزیم چون ابتکار داریم. او هستههای رزمی میدانی مقاومت را متحول کرده بود. مغنیه پس از آنکه بهعنوان مسئول شورای جهادی و امنیتی حزبالله منصوب شد، در روش هجوم به پایگاههای اسرائیل تحول ایجاد کرد و عنصر غافلگیری را هم به اینحملات افزود. یکنمونه موفق اینتحول را میتوان در عملیات دومرحلهای اول مارس ۱۹۹۹ (۱۰ اسفند ۱۳۷۷) مثال زد که در خلال آن، ژنرال ایرز گیرشتاین فرمانده کمربند امنیتی اشغالی اسرائیل یعنی بلندپایهترین افسر صهیونیست در لبنان کشته شد. دستیار و راننده گیرشتاین و خبرنگار نظامی اسرائیل هم که همراه ژنرال بودند، کشته شدند.
ضربه کاری بعدی مغنیه به اسرائیل، کشتن نیروی مفیدشان در لبنان بود. به اینترتیب در ژانویه ۲۰۰۰ (بهمن ۱۳۷۸) نیروهای حزبالله توانستند عقل هاشم فرمانده ارتش لبنان جنوبی را که مزدور اسرائیل بود بکشند. اینعملیات با وجود حفاظت شدید و چندلایه از هاشم در عمق منطقه اشغالی انجام شد و پس از ترور گیرشتاین، ضربه مهمی به ساختار اشغالگری جنوب لبنان محسوب میشد. اما ۱۴ ساعت از آن نگذشته بود که رزمندگان مقاومت با امر مغنیه، یککاروان نظامیان صهیونیست را با ۲ موشک هدف قرار دادند.
تا ماه می ۲۰۰۰ روزی نبود که رزمندگان حزبالله ضربهای به اسرائیل نزنند و یورشی به پایگاههای صهیونیستها انجام نشود. علت اینرویکرد هم این بود که مغنیه با داشتن مدیریت آزادسازی جنوب لبنان، اصرار داشت دشمن باید در عقبنشینی خود تارومار و ذلیل شود. به اینترتیب پیروزی بزرگ می ۲۰۰۰ به دست آمد و اسراییل بدون قید و شرط از لبنان اشغالشده عقبنشینی کرد و به اراضی اشغالی خود در فلسطین بازگشت. این، اولین پیروزی اعراب و مسلمانان از زمان روز النکبه (تشکیل اسراییل و اشغال فلسطین در سال ۱۹۴۸) به شمار میرفت. حاج رضوان همزمان با اینپیروزی اجازه داد نیروهای مقاومت مصاحبه کنند تا از ظرفیت رسانه در انعکاس اینپیروزی استفاده شود. او گفته بود: «بعد از آزادسازی سال ۲۰۰۰، وقتی بیشتر توانستیم دشمن را و همچنین توانمندیهای خودمان را بشناسیم، آرزوی آزادسازی فلسطین برایمان عملی جلوه کرد. کمیتهای برای نابودی اسرائیل تشکیل دادیم.» (صفحه ۴۸)
با سازماندهی عماد مغنیه، کاتیوشا و مینیکاتیوشاهای مقاومت، ابابیل بلای اسرائیلیها شده و عقبنشینیها پیدرپی را به آنها تحمیل کردند
* ادامه توجه و کمک به فلسطینیها به عقبنشینی اسرائیل از غزه میانجامد
چندماه از عقبنشینی اسرائیل نگذشته بود که نیروهای مقاومت، روز ۷ اکتبر ۲۰۰۰ (۱۶ مهر ۱۳۷۹) به یک گشتی اسرائیل در نزدیکی مزاع شبعا حمله کرده و ۳ نظامی دشمن را اسیر کردند. مغنیه اینعملیات را برای کمکردن فشار به جبهه فلسطینیها طراحی و اجرا کرد.
۳۸ سالگی تا ۴۴ سالگی عماد مغنیه از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ به سازماندهی و آمادهسازی و آموزش نظامی فلسطینیها در باریکه غزه گذشت و در همیندوران بود که هسته اولیه گردانهای قدس و گردانهای ناصرصلاحالدین را تشکیل داد. در مقابل محمولههای سلاحی که دشمن از نقل و انتقالات مغنیه کشف میکرد، حجم عظیمی از سلاح وجود داشت که از دریا و خشکی به فلسطینیها میرسید و سرآخر اسرائیل اعتراف کرد نمیتواند ریشه رساندن سلاح به فلسطینیها را خشک کند. به اینترتیب بود که بهواسطه تلاشهای مغنیه، اولینعقبنشینی اسرائیل از باریکه غزه در ۱۵ آگوست ۲۰۰۵ (۲۴ مرداد ۱۳۸۴) یعنی ۳۸ سال پس از اشغال اولیه انجام شد.
پس از آزادسازی غزه، مغنیه از طریق تونلی زیرزمینی از منطقه رفح در صحرای سینا خود را به باریکه غزه رساند. او با فرماندهان مقاومت دیدار و از کارگاههای ساخت موشک بازدید کرد و با نیروهای مسئول حفر کانال آشنا شدحاجرضوان در عینحال تحولی کیفی و ویژه در زرادخانه موشکی مقاومت به وجود آورد و سلاحها و ابعاد فنیشان را بهبود بخشید. به همیندلیل بود که در جریان جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ ناوچه اسرائیلی ساعر ۵ و تانکهای مرکاوای صهیونیستها منهدم شدند. چون مغنیه زیرساختهای لازم ازجمله کانالهای زیرزمینی متعدد و شبکه ارتباطات و اطلاعات مورد نیاز را سر و سامان داده بود. او دفترچه یاددداشت کوچکی داشت که هنگام سر زدن به رزمندگان مقاومت، ضمن گفتگو با آنها، احتیاجاتشان را یادداشت میکرد.
پس از آزادسازی غزه، مغنیه از طریق تونلی زیرزمینی از منطقه رفح در صحرای سینا خود را به باریکه غزه رساند. او با فرماندهان مقاومت دیدار و از کارگاههای ساخت موشک بازدید کرد و با نیروهای مسئول حفر کانال آشنا شد. کسانی که در اینسفر او را دیدهاند، شخصیتاش را با تکیهکلام «حله» به یاد میآورند و میگویند پس از شنیدن اینجمله از زبان او، خیالشان از تامین احتیاجاتشان راحت میشد.
* یاریرسانی به مجاهدان عراقی در مبارزه با آمریکا
سال ۲۰۰۳ که عراق توسط آمریکا اشغال شد، مغنیه تلاش کرد برای تار و مار کردن اشغالگران در جهان عرب و جهان اسلام، ارتشهای پشتیبان تشکیل دهد. به همیندلیل تجریبات خود را به نیروهای مقاومت عراق منتقل کرد. در زمینه مبارزه با اشغالگری آمریکا در عراق، انفجارهایی علیه آنها انجام شد که شکل و ساختارشان نشان میداد طراحی حاجرضوان هستند. همزمان با اینفعالیتها، مغنیه از جنگ اطلاعاتی غافل نبود و واحدی اختصاصی شکل داد تا بهصورت تخصصی روی رصد و ترجمه پژوهشهای علمی امنیتی و گزارشهای پژوهشی و رسانهای غربی و عبری کار کنند.
* ترور عرفات و تعطیلی مبارزه فلسطین توسط محمود عباس
اواخر سال ۲۰۰۴ عرفات پس از بدرقه یکهیئت خارجی در راهروی مقرش دچار حالت تهوع و استفراغ شد و بهسرعت متوجه شد یک بیماری عادی ندارد. بههمیندلیل با تردید از دستیارش پرسید: «به نظرت دستشان به من هم رسید؟» با رسیدن اینخبر به مغنیه، حاجرضوان متوجه شد دست اسرائیلیها به فرمانده فتح رسیده و با بدتر شدن حال ابوعمار و در نهایت کشتهشدنش با ترور بیولوژیک بسیار غمگین شد.
وقتی محمود عباس در ۱۵ ژانویه ۲۰۰۵ (۲۶ دی ۱۳۸۳) ریاست حکومت خودگردان فلسطین را به عهده گرفت، بهسرعت فعالیتهای نظامی فتح و انتفاضه را متوقف و تلاش کرد هستههایی را که با اسرائیل میجنگیدند نابود کند. محمود عباس کار مبارزه فلسطینیها را تعطیل کرد اما مغنیه تا آخرین لحظه زندگی خود به تلاش در مسیر فلسطین ادامه داد.
یکی از تانکهای افسانهای مرکاورای اسرائیلی که در جریان جنگ ۳۳ روزه منهدم شدند
* جنگ ۳۳ روزه و پیروزی بزرگ مغنیه
سال ۲۰۰۶ عماد مغنیه در ۴۴ سالگی، سنگینترین نبردی را که علیه اسرائیل شکل گرفته بود، فرماندهی کرد. اینجنگ که به جنگ ۳۳ روزه معروف شد، ۱۲ جولای (۲۱ تیر ۱۳۸۵) پس از اسیر کردن ۲ نظامی صهیونیست شروع شد و ۱۴ آگوست (۲۳ مرداد ۱۳۸۵) به پایان رسید. «حاجرضوان کل روزهای جنگ را به فرماندهی جبهههای نبرد گذراند. در تمامی روزهای جنگ، روزه بود.» (صفحه ۵۳)
آنروز سید حسن نصرالله در منزل دکتر حداد با همه مسئولین ایرانی دیدار کرد. آمده بودند تا پیروزی را به سید حسن نصرالله تبریک بگویند و همه هم میخواستند با او عکس بگیرند. حاجعماد میرفت دوربین را میگرفت و عکس میانداختبا پیروزی در جنگ ۳۳ روزه، مقاومت از مرحله توازن ترس با دشمن، وارد مرحله توازن بازدارندگی شد. مغنیه پیش از شروع جنگ یکطرح آماده کرده بود تا درباره آنچه احتمالا با وقوع جنگ رخ میدهد آماده باشد. با طراحیهای حاجرضوان، اسرائیل پس از شروع جنگ تصور کرد به سمت انبارهای موشکی حزبالله حملهور شده اما در نهایت دریافت انبارهای خالی را هدف گرفته بوده است.
پس از پیروزی در جنگ ۳۳ روزه، مغنیه و سیدحسن نصرالله سفری به ایران داشتند. در اینسفر روزی هر دو به منزل غلامعلی حداد عادل رئیس وقت مجلس جمهوری اسلامی ایران رفتند. طبق روایت یکی از دوستان عماد مغنیه «آنروز سید حسن نصرالله در منزل دکتر حداد با همه مسئولین ایرانی دیدار کرد. آمده بودند تا پیروزی را به سید حسن نصرالله تبریک بگویند و همه هم میخواستند با او عکس بگیرند. حاجعماد میرفت دوربین را میگرفت و عکس میانداخت. حتی دکتر حداد عادل هم در آنزمان نفهمید که اینشخص عماد مغنیه است.» (صفحه ۱۲۴)
* شهادت
۱۲ فوریه ۲۰۰۸ (۲۳ بهمن ۱۳۸۶) عماد مغنیه در ۴۶ سالگی در منطقه کفرسوسه شهر دمشق توسط نیروهای اسرائیلی و آمریکایی ترور شد. اینترور پس از حدود ۳۰ سال پیگرد و تعقیب و تبادل اطلاعات بین بیش از ۴۰ دستگاه اطلاعاتی بهویژه موساد و سیا به سرانجام رسید.
شیوه انجام ترور نیز بمبگذاری در خودروی مغنیه بود. اینبمب قدرتمند زمانی که حاجرضوان بهفاصله ۹ متری خودرو رسیده بود، توسط عناصر موساد منفجر شد که حاجرضوان بهواسطه موج انفجار و کرههای فولادی پرتابشوندهای که اسرائیلیها برای ضربه هرچهبیشتر به هدف تعبیه کرده بودند، در همانلحظه انفجار بمب به شهادت رسید و پیکرش بهحالت سجده روی زمین قرار گرفت.
کد خبر 5712469منبع: mehrnews-5712469