تاریخ تاریک تخریب میراثفرهنگی در ایران
ایران، بهعنوان گذرگاهی در تاریختمدنها، نقشی حیاتی در پیوند دادن فرهنگها و انتقال دانش و ایدئولوژیها ایفا کرده و همواره پلی میان حوزههای مدیترانه، چین، هند و آسیای میانه بوده و تأثیرات عمیقی بر روی تمدنهای مختلف گذاشتهاست. این سرزمین به دلیل زادگاه ادیان باستانی مانند زرتشت، مهر و مانی، انتقال مسیحیت به چین و آیین مهر به روم، همچنین اشاعهی حکمت یونانی و اندیشههای افلاطونی در جهان اسلام، واسطهای قدرتمند در تبادل فرهنگی بوده و زبان فارسی نیز در آسیای صغیر، هند و فراتر از آن، در گسترش این تبادلات کمک شایانی کرده است.
رخدادشهر: سرزمین ایران طی قرون و اعصار شاهد پیدایش و شکوفایی تمدنهای متعددی بوده و میراثفرهنگی پرباری را خلق کرده است. ایلامیان بدوی، بسیاری از ویژگیهای تمدن سومر را فراگرفتند مانند خط میخی که آنرا جایگزین خط تصویری خود کردند. هخامنشیان، با جذب عناصر تمدن از همسایگان خود، توانستند ترکیبی غنی از فرهنگ و سنتهای آریایی را با این عوامل خارجی ادغام کنند و به شکلی پیشرفتهتر به جهان عرضه کند.
موقعیت جغرافیایی ایران در زمان امپراتوری ساسانی، آن را به یک گذرگاه تجاری مهم بین شرق و غرب تبدیل کرد، بهطوریکه از طریق جاده ابریشم با چین و از طریق روابط تجاری با بابل و روم شرقی، اقتصاد پررونقی را تجربه میکرد. این شکوفایی اقتصادی منجر به رشد شهرها و رونق صنایع مختلف شد، بهطوریکه “هرتسفلد” محقق آلمانی بیش از صد شهر ساسانی را ثبت کردهاست که از این رقم هشتاد و دو شهر در غرب ایران در مسیر حمله اعراب قرار داشته است. صنایع دستی و تولیدات متنوع، از جمله نساجی، شیشهسازی و قالیبافی، در کنار تجارت محصولات پشمی و ابریشمی، باعث رشد کارگاهها و افزایش مهارتهای دستی در میان مردم شد. این دوره همچنین شاهد توسعه صنایع نظامی، از جمله اسلحهسازی و صنایع مرتبط با اسب مثل ساخت زین، نعل و غیره بود که نقش مهمی در اقتصاد و اشتغالزایی داشتند. علاوه بر پیشرفتهای اقتصادی، ایران در این دوره به مرکز مهمی برای فلسفه و علوم تبدیل شد. دانشهایی مانند پزشکی، ریاضیات، اخترشناسی و فلسفه در این دوره رونق یافتند. مهاجرت دانشمندان یونانی و ترجمه آثار آنها به زبان پهلوی، غنای فرهنگی و علمی جامعه را افزایش داد. دانشگاه جندیشاپور، با حضور دانشمندان و فیلسوفان برجسته ایرانی و خارجی، به یکی از مراکز علمی مهم آن دوران تبدیل شد و به پیشرفت دانش و فرهنگ در ایران و فراتر از آن کمک شایانی کرد.
این چهار راه جهانی، همانطور که محل تلاقی فرهنگها و تمدنهای مختلف بود، آنرا در معرض حملات مکرر قبایل و اقوام مختلف نیز قرار داده بود. این هجومها، با تخریب زیرساختهای کشاورزی و آبیاری، فروپاشی اقتصادی و اجتماعی و قتل عامهای گسترده، آسیبهای جبرانناپذیر به جامعهی ایران وارد می کرد. این حملات، روند طبیعی رشد و تکامل تاریخی این کشور را مختل کرده و باعث وقفههای طولانی در پیشرفت اجتماعی و فرهنگی آن می شد. بسیاری از این جنگها، تأثیرات عمیقی بر ذهنیت اجتماعی مردم داشته و منجر به گسست تاریخی در جامعهی ایران شده بود.
در حمله به شوش، آشوربانیپال معبد چغازنبیل را مانند دیگر معابد عیلامی خراب و شهر را به ویرانهای تبدیل کرد و آثار ارزشمند تمدن و هنر ایران را به غارت برد. او با افتخار اعلامکرد که شوش را از هرگونه نشانی از زندگی خالی کرده است. اسکندر نیز در تهاجم به ایران، ویرانگری مشابهی را به نمایش گذاشت. در انتقام ویرانی آتن، پرسپولیس را به آتش کشید و کشتار بیرحمانهای را در میان مردم رقم زد، بهطوریکه در سغد، تعداد زیادی از مردم را قتلعام کرد. با وجود شهرت او بهعنوان یک پادشاه فرهنگدوست، دستور داد کتابخانههای ایران را پس از ترجمهی کتب علمی و فلسفی، به آتش بکشند و می بینیم که تاریخ ایران همواره شاهد سرنوشتی تلخ برای آثار مکتوب خود نیز بوده است. در طول تهاجمات بیگانگان و درگیریهای داخلی، بسیاری از کتابها، سنگنوشتهها و بناهای تاریخی نابود شدند. سیستان، بهعنوان منطقهای که در درازای تاریخ شاهد درگیریهای مرزی و تهاجمات مکرر اقوام مختلف بود، اکثر آثار فرهنگی – تاریخی خود را از دست داده است. در یکی از این حوادث، در سال 1903 میلادی، به تحریک مأموران دولتی، سنگنوشتههای ارزشمند دهکدهی کشان نابود شد.
متأسفانه، برخی از حاکمان ایرانی نیز در حفظ و ارج نهادن به میراثفرهنگی خود کوتاهی کردند چنانکه در دوران حکومت عبدالله بن طاهر، امیر خراسان در عصر خلفای عباسی، رویکردی سختگیرانه نسبت به آثار غیر اسلامی وجود داشت. هندوشاه سمرقندی روایت میکند که روزی شخصی کتابی به نام داستان وامق و عذرا را بهعنوان هدیه به امیر تقدیم کرد. اما امیر، با رد کردن این کتاب بهدلیل منشأ مغانی (زرتشتی) آن، دستور داد تا آن را در آب بیندازند و حکم کرد که تمام کتابهای غیر اسلامی در قلمرو او سوزانده شوند.
در میان حکومتهای ایرانی، صفاریان، سامانیان و آل بویه بهدلیل حمایت از دانش، فلسفه و ادبیات فارسی شناخته میشوند.
با این حال، با حمله ترکان غزنوی و انقراض سامانیان، کتابخانههای بخارا به آتش کشیده و غارت شدند و دانشمندان مجبور به فرار شدند. سلطان محمود غزنوی در حمله به ری، علاوه بر کشتار مردم و ویرانی شهر، هزاران کتاب فلسفه و نجوم را سوزاند. حملات ترکان غزنوی به شهرهایی مانند نیشابور، مرو و سرخس نیز به نابودی کتابخانهها و کشتار مردم منجر شد.
و بدین گونه است که ایران شاهد ویرانیهای بسیاری در اثر حملات مختلف بوده است. عثمان پاشا، سردار عثمانی، در حمله به تبریز، بازار و کتابهای ارزشمند آن را نابود کرد. ازبکها در حمله به مشهد، هزاران کتاب را در آب انداختند. در حمله افغانها به اصفهان، مهاجمان اسناد دوران صفوی را بهعنوان نشانهای از کافران رافضی (شیعیان) از بین بردند. در دوران معاصر، نابودی و تخریب آثار ملی و فرهنگی ایران، هم در معاهدات رسمی با کشورهای خارجی و هم بهصورت غیرقانونی از طریق قاچاق، سابقهای طولانی دارد. این روند در دورههای قاجار و پهلوی شایع بود و امروزه نیز در حراجیهای بینالمللی ادامه دارد.
از نمونههای بارز این غارت، تخریب مجسمه گاو سنگی در کاخ آپادانا توسط خانم دیولافوآ، جهانگرد فرانسوی است که بهدلیل وزن زیاد آن قادر به حمل و انتقال آن نبود آن را با پتک خرد کرد تا بتواند قطعاتش را به فرانسه ببرد. در میان ویرانههای تخت جمشید نیز، مقبرهای صخرهای وجود دارد که روزگاری آرامگاه شاهان هخامنشی بود. ادوارد براون، در یادداشتهای خود، از این مکان تاریخی یاد میکند و رنج سفر دشوار خود برای رسیدن به این مقبره را به تصویر میکشد.
پیام ما نوشت، او با کمک اهالی محلی، پس از تلاشهای بسیار، موفق به ورود به داخل مقبره شد، اما با منظرهای غمانگیز مواجه گردید. سنگ قبر خشایارشا، پادشاه هخامنشی، شکسته بود و گنجینههای درون آن به یغما رفته بود. این صحنه دلخراش، نشاندهنده تخریب و غارت میراث باستانی ایران بود. تخریب و غارت آثار تاریخی، بخشی از استراتژی مهاجمان در طول تاریخ بوده است البته که حوادث طبیعی نیز سهم خود را در نابودی میراثفرهنگی داشته است مانند زلزله که بناهایی مانند کلیسای قره کلیسا یا تادئوس مقدس را در ارومیه و بخش عظیمی از ارگ شهر تاریخی بم را ویران نمود. تکرار تخریب آثار غنی قرهنگی، بر ساختار فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور همواره تأثیر گذار است.
گرچه باید گفت که تخریب میراث فرهنگی در ایران محدود به بناهای تاریخی نیست، بلکه طبیعت و محیط زیست این سرزمین نیز صدمات جبران ناپذیری دیدهاند. به عنوان نمونه، تخریب تالابها و جنگلها در چند دهه اخیر منجر به نابودی اکوسیستمهای منحصر به فردی شده که برخی از آنها هزاران سال عمر داشتند. این اقدامات غیرقابل بازگشت، نه تنها باعث از دست رفتن حیات وحش و گیاهان بومی شده، بلکه تعادل طبیعی منطقه را نیز برهم زده و مشکلات زیست محیطی متعددی را ایجاد نموده است. حفظ و پاسداشت میراث فرهنگی، اعم از بناهای تاریخی و محیط زیست، برای حفاظت از هویت و اصالت کشور ایران از اهمیت بسزایی برخوردار است.
انتهای پیام/