مسئولان به گونه ای عمل می کنند که گویی در سه ماهه اخیر در کشور اتفاقی رخ نداده است، مرحله ای که به زعم کارشناسان زمینه ای شد برای افزایش فشارهای بیشتر غرب به ایران. اکنون سوال این است که شرایط کنونی چه اقتضائاتی دارد، که این گونه فشارهای جهانی از همه سو متوجه ایران کرده است؟
بدون هیچ مقدمه ای، باید بگویم، شرایط سکون اعتراضات، ایران را بسیار متفاوت از شرایط قبل از اعتراضات قرار داده است. شرایط سکون اعتراضاتی از سه موقعیت گاه متناقض در حوزه جنبش برخوردار است. ابتدا ویژگی خود جنبش است، که دارای وضعیت روانشناختی، انتخاب فردی، و هویت یابی جدید برخوردار است.زیست جهان جنبش جوانان، جهان مجازی، و وب است، از دیوارهای عقیدتی و ایدئولوژیک در این جهان خبری نیست. ولی ایدئولوژی مصرف آنگونه که بودریار از آن به عنوان بحرانی جهانی یاد می کند، در آنان مشاهده می شود. بحران های اقتصادی به عنوان عوامل ریشه ای به صورت غیرمستقیم، و عوامل هویت یابی جدید به عنوان عوامل مستقیم و تاثیرگذار برآنان در رفتارشان قابل مشاهده است. آنان خواهان به رسمیت شناخته شدن هستند و برای این امر، هر کاری می کنند. ترتیبات سنی آنان تا ۳۰ سالگی است. این جنبش در نهایت نتوانست در کف خیابان دو بخش فرودستان و طبقه متوسط در سنین ۳۰ تا ۷۰ سالگی را به خود جذب کند، ضمن این که در اغلب موارد همدلی آنان را با خود همراه داشت.
بحران جنبش در شرایط کنونی، پس از فروکش کردن آن، بحران جایگزینی است. به عبارت دیگر، در شرایطی که جنبش در خیابان ها فروکش کرده است، افکار عمومی دنبال راه حل های جدید است. در این باره سه راه حل قابل مشاهده است. ابتدا ایجاد وضعیت بناپارتی است. در این وضعیت جنبش با نرمالیزاسیون نوینی خارج از اهدافش مواجه خواهد شد به گونه ای که جز عقب گرد نمی تان نامی دیگر بر آن نهاد. در چنین شرایطی امتیازهای فردی و اجتماعی خارج از قواعد اهداف سیاسی جنبش، به لایه های موجود در جنبش اعطا می شود که خود در باطن شکست را معنا می دهد. با این همه معنای دیگر پیروزی بناپارتیسم، نمی تواند حتی پایداری میان مدت باشد. خشونت ناشی از چنین وضعیتی، عمر کوتاه مدت آن را نیز با خطر مواجه می کند. درعین حال نباپارتیسم موفق می شود وضعیت ایران را از وضعیت تفکیک ساختی نیم بند به وجود آمده، وارد فضای پوپولیستی نوینی کند که پیروزی آن خود فاجعه ای دیگر خواهد بود.
در محوری بسیار مهمتر، می تواند رخداد فاجعه، با عدم توجه به گرایش های موجود در هیات حاکمه، و حوزه اجتماعی رخ بدهد. در فقدان چنین رویکردی، تندروها نگاه به خارج را ترویج کرده، در عمل راه آشفتگی های بیشتر که انتهای آن هرج و مرج افسارگسیخته باشد، در چشم انداز و افق صحنه سیاسی ایران نمایان می شود. در این بخش نیز پوپولیسم در انتظار همه خواهد بود. عدم توجه به چنین وضعیتی به ویژه در اصلاح طلبان میانه رو، و همچنین اعتدالگرایان میانه رو، برای اعلام مواضع، رایزنی و ظهور و بروز مطبوعاتی و رسانه ای اجتماعی، به ویژه در شبکه های اجتماعی، نابخشودنی است. همچنین عدم توجه به چنین رویکردی به ویژه در تندروها، به معنای رساندن جامعه به نقطه جوشی است که این بار میزان غافلگیری در آن زمین تا آسمان با غافلگیری در حوادث اخیر متفاوت است. از این رو ضعف تاریخی تندروها برای موازنه سازی جدید و به ویژه توجه به نقش میانه روها در داخل، و پیامد ناخواسته آن، یعنی زمینه سازی و شکل دهی به «ترجیحات» جامعه برای ظهور رخداد فاجعه بار نگاه به خارج در داخل است.
باید تاکید کرد نقش محیط بین المللی با توجه به سیاست های تندروها، از نقش «بسیار مهم» در برخورد با ایران به نقش «تعیین کننده» دارد گذر می کند. راه جلوگیری از این وضعیت نگاه به درون، و موازنه سازی با اتکاء به حمایت مردم، در حوزه داخلی است.
*روزنامه نگار
۲۱۶۲۱۶
منبع: khabaronline-1723150