کد خبر: 2988
تاریخ و ساعت انتشار: 1401/09/04 04:20
منبع: rokhdadshahr.ir

فاضل میبدی: مگر می‌شود آمریکا جوانان ما را ۷۰ روز در صحنه نگهدارد؟!/ رئیسی می‌گوید آمریکا از ایران رانده‌شده،پس چگونه می‌تواند این توطئه‌ را اجرا کند؟

اعتماد نوشت: عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفت: بحران اخیر کار خارجی‌ها نیست؛ ممکن است برخی کشورها در راستای منافع خود تحرکاتی داشته باشند، اما زمینه جنبش اخیر از درون کشور می‌جوشد. یعنی امریکا اینقدر قدرت دارد که وارد کشور ما شود و جوانان ما را حدود ۷۰ روز در صحنه نگه دارد؟ اگر این اندازه قدرت و نفوذ دارد، وای به حال نیروهای امنیتی ما. من معتقدم اینگونه نیست و ریشه اعتراضات از داخل کشور است.

«مسیر تحول و اصلاح از درون کشور می‌گذرد.» این چکیده ایده محمدتقی فاضل میبدی برای عبور از چالش‌های پیش‌رو است؛ چالش‌هایی که هرچند پس از مرگ مهسا امینی ظهور و بروز بیشتری یافت، اما تحلیلگران معتقدند که ریشه‌های این بحران به زمانی بسیار قبل از این تاریخ برمی‌گردد و طی چند دهه اخیر روی هم تلنبار شده است. پس از رخدادهای اخیر، بسیاری می‌خواهند بدانند، آیا می‌توان راهکاری پیدا کرد که مطالبات مردم را بدل به ارزش افزوده سیاسی و مدنی کرد.

در ادامه گفتگوی محمدتقی فاضل میبدی عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در این باره را میخوانید:

طی روزهای اخیر شاهدیم که برخوردهای تندی با دانشجویان و دانشگاهیان و در کل معترضان صورت می‌گیرد. تعلیق، اخراج، ممنوع‌الورود کردن دانشجویان و همچنین تلاش برخی نمایندگان برای تصویب طرح‌هایی در راستای اعمال فشارهای بیشتر علیه دانشجویان و معترضان از جمله این برخوردهاست. آیا با این نوع برخوردها می‌توان بحران پیش‌آمده را حل کرد؟

تا جایی که من رصد و دنبال می‌کنم، نحوه برخورد و ادبیات نظام حاکم با کسانی که در کف خیابان‌ها و دانشگاه‌ها هستند، مناسب نیست. به هر حال این جوان‌ها، خواسته‌ها، مطالبات و مشکلاتی دارند که نمی‌توان با زبان تهدید، ارعاب و احکام سنگین زندان و محاربه با آن‌ها برخورد کرد. ممکن است با این ادبیات برای کوتاه‌مدت، آرامش ظاهری شکل بگیرد، اما بحران حل نمی‌شود.‌ای کاش وای کاش در جریانات اعتراضی سال‌های ۹۶ و ۹۸ و حتی قبل‌تر -در سال ۸۸- متولیان پیام معترضان را می‌فهمیدند، درک می‌کردند و دنبال راه‌حل می‌رفتند. اما توجهی به این ضرورت‌ها نشد. در این مملکت سال‌هاست که مردم گرفتار تورم، گرانی و تحریم هستند.

باید پرسید چرا دولتمردان به دنبال حل این مشکلات نرفتند. در زمان دولت حسن روحانی، برنامه‌ریزی شد تا تحریم‌ها لغو شوند، اما گروهی از افراد و جریانات افراطی در این کشور، همراستا با افراطیون امریکا و اسراییل نگذاشتند مشکلات اقتصادی مردم حل شود. دولت سیزدهم هم که آمد وعده‌های اقتصادی فراوانی داد که هیچ‌کدام از آن‌ها محقق نشدند.

در کل فشار اقتصادی روی مردم زیاد است، مشکلات مردم زیاد شده و جوانی که می‌خواهد ازدواج کند در فشار است. مشکل مسکن دارد، مشکل کار دارد، مشکل معیشت دارد، این مشکلات در مملکتی ثروتمند با نیروی انسانی مستعد و کارآمد، ذخایر طبیعی و خدادادی فراوان و... باور نکردنی است.

با رویه فعلی در برخورد با معترضان چه مشکلاتی ممکن است بروز کند؟

ممکن است با سرکوب برای کوتاه‌مدت بحران در ظاهر فروکش کند، اما با کوچک‌ترین تکانه‌ای، مردم دوباره فوران می‌کنند. سیستم باید تغییر کند، روش‌های تازه‌ای باید در پیش گرفته شود تا مشکلات مردم حل شود. از مسکن گرفته تا گوشت، تخم‌مرغ، مرغ، روغن و همه اقلام مصرفی مردم در همین یکسال چندین برابر شده است. چندرغاز به عنوان یارانه به مردم می‌دهند، اما در ازای آن قیمت‌ها چندین برابر افزایش می‌یابد.

از یک طرف فشار معیشتی فراوانی بر مردم وارد می‌شود، از سوی دیگر با کوچک‌ترین اعتراضی با مردم برخورد می‌شود. تاریخ این کشور گویای این واقعیت است که زبان تهدید هرگز کارساز نبوده است. هر اندازه اتاق‌های زندان بیشتر شوند، مشکلات هم بیشتر می‌شوند بنابراین باید با روش دیگر، نگاه دیگر و طرز حکمرانی دیگر با مطالبات مردم برخورد شود.

به نظر می‌رسد یک دوگانگی در سیستم وجود دارد، برخی مدیران از ضرورت گفتگو، اصلاح و تحول صحبت می‌کنند، اما در عین حال طیف‌های دیگری از سیاست‌گذاران وجود دارند که رفتارهای تندی را اعمال می‌کنند. این دوگانگی چه تاثیری بر بحران موجود می‌گذارد؟

یکی از اشکالات حاکمیت ایران، تلاش برخی برای ایجاد دو قطبی است. این دو قطبی‌سازی‌ها در میان مردم و هم در بدنه حاکمیت جریان دارد. در حال حاضر بدنه حاکمیت در بسیاری از مسائل یکدست نیست. در خصوص رخدادهای اخیر هم برخی مخالف برخوردهای تند هستند و برخی دیگر موافق هستند. ولی معمولا طیف‌هایی که طرفدار خشونت و برخوردهای تند هستند، سر و صدا و تریبون‌های بیشتری دارند.

در نقطه مقابل کسانی که طرفدار تسامح، مدارا و تعامل هستند در حاشیه‌اند. امروز می‌بینیم افرادی که اسلحه و تفنگ یا باتوم در دست دارند، در خیابان‌ها بیشتر نمایان هستند. این وضعیت بحران را عمیق‌تر می‌کند. من نگرانم خدای نکرده طرف مقابل حکومت هم دست به خشونت زده و دست به اسلحه ببرد و اعمالی انجام دهد که در جامعه یک رویارویی مسلحانه و خطرناک شکل بگیرد. هیچ فرد دلسوزی در کشور موافق یک چنین فضایی نیست. باید یک فکری شود تا این روند عینیت پیدا نکند.

حاکمیت چه کار باید می‌کرده که نکرده؟

از روز اول که مشکل مهسا امینی به وجود آمد اگر روش معقولی در پیش گرفته می‌شد، عذرخواهی می‌شد و برای مشکلات راه‌حل ارایه می‌شد، امروز کشور مشکلات کمتری داشت. بسیاری از بزرگان با زبان دلسوزانه حاکمان را نصیحت کردند، نامه نوشتند و راهکار عبور از بحران را تشریح کردند. اما این نصایح هیچ فایده‌ای نداشت، جز اینکه در روزنامه‌ای مثل کیهان به این‌ها ناسزا گفته شد.

چهره‌هایی مثل آقایان خاتمی، موسوی و کروبی، خیرخواه این کشور هستند و دل‌شان برای این مردم و کشور می‌سوزد. ممکن است سلایق این افراد را من و شما قبول نداشته باشیم، اما پرسش این است چرا به جای توجه به اظهارات افراد خیرخواه، ناصح و دلسوز، این افراد در کنار هستند؟ اما افرادی که مدام حرف از اعدام می‌زنند و فحش می‌دهند و تهدید می‌کنند، بلندگوهای بلندی به دست دارند و مدام حرف می‌زنند؟

این روند دوقطبی‌سازی و عدم توجه به مطالبات اقشار مختلف که شما به آن اشاره کردید در ادامه چه نتایجی خواهد داشت؟

حاکمیت با این رفتارهای تند، نتایج مورد نظر خود را نمی‌گیرد. این افراد دلسوز که دل‌شان برای انقلاب، نظام و مردم می‌سوزد باید دعوت شوند و حرف‌شان شنیده شود تا راه‌حلی پیدا شود. از بین رفتن این نظام به هیچ‌وجه مطلوب اکثریت جامعه نیست.

استقلال کشور برای همه مهم است. همه ما می‌ترسیم که خدای نکرده استقلال کشور آسیب ببیند. باید توجه داشت که در آن سوی آب‌ها هم دل اپوزیسیون برای کشور نمی‌سوزد. البته در میان آن‌ها هم ممکن است کسانی باشند که دلسوز کشور باشند، اما در کل مسیر تحول از درون کشور می‌گذرد.

به‌طور دقیق و مصداقی چه باید کرد که نشانه‌ای از اصلاح و تحول را به فضای عمومی جامعه منتقل کند؟

باید افراد دلسوز، متخصص، دانشگاهیان، نخبگان سیاسی از گروه‌های مختلف به میدان بیایند و نسخه‌ای برای عبور از بحران ارایه کنند. ضمن اینکه دیدگاه این افراد و نسخه آن‌ها برای عبور از بحران باید در مطبوعات منتشر شود. یعنی مطبوعات باید آزاد شوند و کارشناسان اجازه پیدا کنند در روزنامه‌ها نظرات خود را ارایه کنند. والله بالله نقد و نصیحت باعث استحکام نظام است؛ باعث تضعیف نظام نیست. هرچه تملق و چاپلوسی است در رسانه‌های حاکمیتی است. از همه بدتر صدا و سیماست که باعث رویگردانی مردم از سیستم می‌شود.

دوتا آدم خیرخواه و ناصحی که بخواهند برای این کشور حرف بزنند و بگویند این راهبردهای اقتصادی، این سیاست خارجی؛ این رفتار با احزاب و تشکل‌ها و... غلط است، در صدا و سیما حضور ندارند. در همین ماجرای پهپادها شما دیدید، با روسیه بستند، اول منکر شدند، بعد مقامات دولتی اعلام کردند چند ماه قبل از جنگ اوکراین این پهپادها فروخته شده است! این روش‌ها بد است و آبروی کشور را در دنیا می‌برد.

نمی‌دانم دست چه جریانی در کار است که به روسیه‌ای که عنوان جنایتکار جنگی را یدک می‌کشد و بر سر مردم اوکراین بمب و آتش نازل می‌کند، پهپاد بدهد؟ در کل معتقدم این جامعه به سمت خشونت حرکت می‌کند و خشونت هم برای نظام، هم برای مردم و هم برای کشور خطرناک است. حاکمان باید تلاش کنند از سوق دادن جامعه به سمت خشونت جلوگیری کند نه اینکه خودش در آتش خشونت بدمد.

این رویکردهای تند، سلبی و خشن در ادامه چه خطراتی ممکن است برای کشور به دنبال داشته باشد؟

دانشجو را گرفتن، تعلیق و ممنوع‌الورود کردن و حکم دادن غلط است. این همه مهاجرت دانشجو، تکنسین و متخصص از این کشور کافی نیست که به دست خودمان هم افراد را ناامید کرده و مجبور به مهاجرت کنیم. در طول این ۳ الی ۴ سال اخیر (پس‌از سال ۹۸) چه حجم انبوهی از دانشجویان ایرانی مهاجرات کرده‌اند؟ آقایان جواب بدهند چرا اینگونه شده است. تعداد دانشجویان باقی‌مانده هم نسبت به وضع موجود ناراضی هستند و در خیابان در حال اعتراض‌کردن هستند.

رسانه‌های دولتی معتقدند که این مهاجرت‌ها اعتراض‌ها و انتقادها کار غرب است و این دشمنان کشور هستند که تجمعات اعتراضی را ساماندهی می‌کنند. این استدلال درست است؟

نمی‌شود که همه مشکلات را به پای خارجی‌ها بنویسیم. من تعجب می‌کنم از آقای رییسی که حرفی زدند، اما توجهی به معنای حرف‌های‌شان نداشتند. ایشان می‌گویند ۴۳ سال است مملکت از دست امریکایی‌ها آزاد شده است؛ راست هم می‌گویند، کار بزرگی در انقلاب شد و مملکت از دست غرب آزاد شد. اما رییسی بعد می‌گوید، توطئه امریکا و کشورهای غربی است که باعث بروز بحران اخیر در کشور شده است.

آقای رییسی! اگر امریکا از کشور بیرون شده و دسترسی به کشور ما ندارد، چطور می‌تواند یک چنین توطئه‌هایی را سازماندهی کند؟ اگر این تعبیر درست باشد یعنی اگر جوانان بیش از ۲ ماه است که در خیابان‌ها مانده‌اند به این معناست که امریکا در کشورما حضور جدی دارد. این روند با استقلال ناشی از انقلاب همخوانی ندارد. این ننگ ماست که امریکا بتواند جوانان و دانشگاهیان را اینطور تحریک کند و دستور بدهد.

فاضل میبدی: مگر می‌شود آمریکا جوانان ما را ۷۰ روز در صحنه نگهدارد؟!/ رئیسی می‌گوید آمریکا از ایران رانده‌شده،پس چگونه می‌تواند این توطئه‌ را اجرا کند؟

شما فکر می‌کنید ریشه بروز این اعتراضات به خارج از کشور بازمی‌گردد یا اینکه از درون کشور می‌جوشد؟

من معتقدم بحران اخیر کار خارجی‌ها نیست؛ ممکن است برخی کشورها در راستای منافع خود تحرکاتی داشته باشند، اما زمینه جنبش اخیر از درون کشور می‌جوشد. یعنی امریکا اینقدر قدرت دارد که وارد کشور ما شود و جوانان ما را حدود ۷۰ روز در صحنه نگه دارد؟ اگر این اندازه قدرت و نفوذ دارد، وای به حال نیروهای امنیتی ما. من معتقدم اینگونه نیست و ریشه اعتراضات از داخل کشور است. آقایان باید مراقب اظهارات و موضع‌گیری‌های خود باشند. دوستان باید مشکلات را حل کنند نه اینکه فقط به فکر سرکوب باشند. سرکوب حل کردن مساله نیست.

اگر قرار باشد به صورت تیتروار چند توصیه ضروری به حاکمیت و تصمیم‌سازان داشته باشید تا جامعه به سمت آرامش حرکت کند، به چه موضوعاتی اشاره می‌کنید؟

در وهله نخست باید اعلام کنند، مردم حرف شما را شنیدیم و مشکلات را حل خواهیم کرد. دوم، تمام کسانی که به عنوان سیاسی در جریانات اخیر دستگیر شد اند، آزاد شوند. سوم؛ تمام دلسوزان انقلاب که به حاشیه و حصر رفته‌اند، برای همکاری و همفکری و همدلی دعوت شوند. چهارم؛ مشکلی که با دنیای خارج به خصوص امریکا وجود دارد، حل‌وفصل شود. به خدا که دیوار تخاصم با امریکا به نفع کشور ما نیست.

مذاکره‌ای درست بر اساس مصلحت کشور، باید برنامه‌ریزی شود. باید بدانیم بسیاری از کشورهای دنیا با امریکا مشکل دارند و به سیاست‌های این کشور انتقاد دارند. اما با امریکا سر جنگ ندارند. اینکه مدام فریاد زده شود مرگ بر امریکا که مشکلی را حل نمی‌کند. باید مساله برجام، FATF، مشکلات بانکی و... حل شوند و مسیر جذب سرمایه‌های خارجی باز شود.

باید زمینه افزایش مشارکت‌های مردمی فراهم شود و مساله ردصلاحیت‌های سلیقه‌ای برای همیشه حل‌وفصل شود. این چه استقلالی است که جوان ایرانی کشورش را ول می‌کند و می‌رود؟ این چه استقلالی است که اقتصاد این کشور طوری شده که دسته‌دسته دختران ایرانی بدون معیشت و چشم‌انداز روشن زندگی می‌کنند و برخی از آن‌ها ناچار به مهاجرت به کشورهای همسایه می‌شوند؟ این‌ها ننگ است. این بایدها به عنوان اولویت‌های کلیدی مطرح هستند و باید به عنوان مرحله اول اصلاحات مورد توجه قرار گیرند.

۲۱۲۱۷

منبع: khabaronline-1699231

1401/09/04 04:20
بازگشت