رخدادشهر: مهدی مطهرنیا در تحلیل ایده شکلدهنده برجام و در پاسخ به این سوال که اساسا ایده شکل دهنده توافق هستهای موضوع تعامل سازنده با دنیا بود که برخی، معماران آن توافق را به طرفداری از برجام به صرف یک توافق متهم میکنند، آیا ایده آنچه احیای برجام نامیده میشود نیز همان ایده تعامل با دنیا و تنشزدایی با غرب برای رفع بن بستهای خارجی و داخلی است، گفت: آنچه باید در این زمینه مورد توجه قرار داد آن است که جمهوری اسلامی ایران خود را مولود یک انقلاب بزرگ میداند که این انقلاب بزرگ در پی بازسازی یک ایدئولوژی در قالب سیاستی در نظام بینالملل است. از آغاز انقلاب اسلامی، این انقلاب یک چالش اساسیای را به پیش کشیده است که آن، زیر پرسش بردن نظام بینالملل با سازوکارهایی است که از منظرِ ساختاری و عاملیتی در عرصة بینالمللی و منطقهای رویکردهای مسلط و چیره دارد و در مرکزیت آن ایالت متحدة آمریکا قرار گرفته است.
وی ادامه داد: بالغ بر دو دهه است که انقلاب اسلامی هویت انقلابی خود را در مبارزه با ایالت متحده آمریکا تعریف میکند. از این جهت نوعی تلاطم و اصطکاک هویتی میان ایران با نظام بینالمللی که در مرکزیت آن ایالت متحده آمریکا قرار گرفته، به وجود آمده است.
وی افزود: اکنون ایران حاضر است با چینی که تلاش دارد به عنوان جایگزین ایالتمتحده آمریکا در مرکزیت این حوزه امپریالیستی بنشیند، همکاری کند، اما این همکاری با چینی که خواهان جایگزینی آمریکاست منجر به محدودیت و نابودی آمریکا شود. به تبع باید گفت انقلاب اسلامی امروز یک انقلاب ضدآمریکایی است و تلاطم و اصطحکاک ناشی از این رودررویی هماکنون بر روی پرونده هستهای بار است.
این استاد دانشگاه گفت: آمریکاییها هم میدانند که پرونده هستهای و بزرگنمایی این پرونده برای ایران توسط واشنگتن تنها در جهت تحت فشار قرار دادن این نگرش انقلابی متکی بر حرکت ضدآمریکاییست فلذا تلاش کرده است پرونده هستهای ایران را در چارچوب تئوری جنگ نامتعادل در ارتباط با تهران برجسته کند و با برجسته کردن خطر ایران تحت عنوان ایران هراسی در منطقه و اسلامهراسی در بعد بینالمللی محاصره ایران را در بعد بینالمللی در جهت محدود کردن همکاریهای اقتصادی و سیاسی با ایران رقم بزند و در بعد منطقهای با ایجادِ جبهه موافقت در برابر جبهه مقاومتی که تهران مطرح کرده است زمینهساز ایجاد یک حرکت معنادار در راستای بازتولید محدودیت نسبت به ایران شود.
وی افزود: اینجاست که باید گفت پرونده هستهای چندان برای ایالت متحده آمریکا اهمیت ندارد، بلکه بهرهبرداری از پرونده هستهای در راستای فشار بر ایران مهم میشود. پرونده هستهای پتانسیل و استعداد آن را دارد که ائتلاف میان اروپای متحد و ایالات متحده آمریکا بر ضد تهران را رقم بزند و از طرف دیگر این استعداد را دارد که کشورهای رقیبی چون چین و روسیه را نیز از رودررویی با ایالت متحده آمریکا در این زمینه دور بدارد.
وی ادامه داد: فلذا مطرح شدن پرونده هستهای به این جهت در میان پروندهها مرکزیت پیدا کرده است و اکنون تهران نیز با آگاهی از این موضوع بسیار تلاش دارد که وارد یک درگیری با ایالات متحدة آمریکا نشود یعنی پارادایم نه جنگ و از طرف دیگر نه صلح با ایالت متحده آمریکا به گونهای عمل کند که منطق ادامة مذاکرات شکل گرفته ولی به یک توافقی که مدنظرِ ایالت متحدة آمریکا و وارد کردن ایران به یک بازیِ مذاکراتی در جهت پذیرشِ خواستههای آمریکاست منتهی نگردد.
مطهرنیا در پاسخ به این سوال که تاثیرات تهاجم روسیه به اوکراین بر روی ایران همچنان ادامه دارد و شاید مهمترین آن که با گذشت زمان بصورت ملموستری بروز و ظهور پیدا میکند مساله همپوشانی منافع مشترک دو کشور است که سالها در پس واژگانی همچون شراکت راهبردی مطرح شده بود کما اینکه میبینیم مسکو با ارائه تخفیفهای بالا در حال تسخیر بازار نفت ایران در چین است و همچنین توئیت اخیر نماینده روسیه در مذاکرات وین که بصورت علنی از نزدیک شدن اروپا به تهران نگران است، این موارد چگونه قابل تحلیل است، گفت: انتخاب شریک استراتژیک براساس سلیقه فردی یا تنها حوزة ایدئولوژیک صورت نمیپذیرد یا وجود یک دشمن مشترک نمیتواند کشوری را به عنوان شریک استراتژیک به کشور دیگر معرفی کند و تعریف شریک استراتژیک بر مبنای واقعیتهای میدانی صورت میپذیرد. روسها در نظام بینالملل به جای اینکه شریک استراتژیک ما باشند بزرگترین رقیب استراتژیک در حوزه اقتصادی و بازار انرژی هستند.
ایلنا نوشت، وی ادامه داد: از طرف دیگر روسیه، بازمانده اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است و هنوز هم آنچه در باب روسها گفته میشود منطبق با دیدگاههای مارکسیستیست که با ایدئولوژی اسلامی چندان سازگاری ندارد اما آنچه ایران و روسیه را بهم متصل کرده است پیوند عاملیتهاست که در این دو، سه دهه اخیر بسیار فعالانه وارد اریکه شده است و از طرف دیگر نکته دشمن مشترک یعنی ایالات متحدة آمریکاست. این دشمن مشترک برای ایران از اهمیت جدیای برخوردار است در حالی که روسها بر اساس ایدئولوژی خود که یک ایدئولوژی مارکسیستی و بازمانده از ایدئولوژی اتحاد جماهیرِ شوروی سوسیالیستی است توانستهاند از منطقِ دُگم مارکسیستی عبور کرده و در ارتباط با مسائل بینالمللی زوایای پراگماتیستی و واقعگرایانه را دنبال کنند. به گونهای که همین روسیه با حل و فصل بعضی از مسائلِ خود در ارتباط با ایران حاضر به همکاری با واشنگتن در همین بافت موقعیتی درگیری ایالاتمتحده آمریکا با روسیه در باب جنگ اوکراین است.
وی افزود: از این طرف میبینیم با وجودی که ایران تمام هم و غم خود را در حمایت از روسها گذاشته است روسها اکنون در باب پرونده هستهای ایران مواضعی را میگیرند که به روشنی مخالف منافع ملی جمهوری ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران به صورت توأمان است. بدین ترتیب باید گفت اکنون چه کسانی هستند که خواهانِ ادامه این وضعیت و ارتباط میان ایران و روسیه میباشند؟! روسیه به طور آشکار در رسیدنِ ایران به یک توافقنامه اولیه با ایالات متحده آمریکا و دیگر اعضای گروه ۱+۵ ایجاد اشکال میکند این موضوع به قدری واضح است که هیچکس نمیتواند آن را نادیده بیانگارد به تبع باید این پرسش را مطرح کرد که اکنون آیا وقت یک تصمیمگیری جدی در باب روابط ایران و روسیه نیست؟ آنچه سفیر روسیه در ایران در ارتباط با مسائل فرهنگی میگوید اگر از سوی یک سفیر دیگر از کشوری دیگر بیان شده بود آیا چنین سکوتی از مجامع رسمی دیده میشد؟ به تبع باید بگوییم پاسخ منفی است و ملت ایران این مطالب را مرور میکند.